Octave
Adam Bozorga
[کورس]
داد میزدم سر تو که حرف هات رو نمیفهمم
گفتی میرم از این خونه و دیگه برنمیگردم
آدم بزرگ ها که قهر نمیکردن
پس بگو یهو چی شد؟
من که میمیرم با نگاهت
نمیشه عادی واسه ما
زخم هاش میمونه یادگار
تو فصل برفی قلبم
آدم بزرگ ها که قهر نمیکردن
پس بگو یهو چی شد؟

[ورس یک]
روزها به سمت بهار میرفت
ولی هوای دل من میشد پاییزی تر
روزها کوتاه تر میشد و شب ها بیشتر
کاش بودی مشت هام الآن بهت این رو حالی میکرد
به تو چه جایی میرم، یا چه کاری میکردم
زدم با کی تیک من، ای بابا * بس کن
حالیت نیست نه، اون من رو پاچیدی رفت
بگو الآن چی رو داری بی من
من رو با خودم ول کردی ولی خوبه حالم
با شات ها زنده ام ولی هنوز رو به راهم
معمولا راحت
حرفم رو میزدم ولی نمیدونم الآن اون کوشش واقعا
دیگه مهم نیست چی میخواد بشه
هست داستان کدوم وری تلخ
با هر دست بدی از همون پس میگیری
من کارمای کدوم بدیتم؟
[کورس]
داد میزدم سر تو که حرف هات رو نمیفهمم
گفتی میرم از این خونه و دیگه برنمیگردم
آدم بزرگ ها که قهر نمیکردن
پس بگو یهو چی شد؟
من که میمیرم با نگاهت
نمیشه عادی واسه ما
زخم هاش میمونه یادگار
تو فصل برفی قلبم
آدم بزرگ ها که قهر نمیکردن
پس بگو یهو چی شد؟

[ورس دو]
میشه رفت ولی برگشت
میشه رد داد یا میشه صبر کرد
میشه * نشون داد و در رو بست
میشه بشی بیخیال جر و بحث
نزنی زیر هر چی داریم آتیش
یه شبِ ببازی همینی که داریشم همه رو
میکنی خون رو با کدئین قاطیش
وقتی دیوونه میشه هیچی نمیشه حالیش
نه این دختره که میبینی فقط مال منه
میکشم آدم واسش یکی دو تا کمه
حتی اگه بده باهام حتی اگه نده بهم
تحت هر شرایطی باز از همه بهتره
بودیم همیشه بیشتر از دو تا هم اتاقی
میگفتی هر چی بشه هوا هم رو داریم
الآن نمیدونم واقعا کجایی
پس بگو یهو چی شد؟
[هوک]
نه نگو قلبت از کینه پر شد
نه، نکنی شب رو با هر کی صبح تو
مگه ندادی با پینکی بهم قول؟
پس بگو یهو چی شد؟

[ورس سه]
عکس های دوتاییمون دیوار اتاق
از نفس افتادیم فیلم های Godard
من داشتم پیدا میکردم خودم رو با تو
تو هم داشتی کم میکردی سیگارت رو باهام
به جون جفتمون بود قسم ماها
الآن از جون من نمیره که اثر زاناکس
چون بهم قول دادیم پاییز نریم هیچوقت
ولی تموم شد همش درست وسط آبان
تو رفتی از این خونه فقط یه بار اما
من هر روز دارم اینجا * میرم
مثل شب هایی که خوابوندمت از توو فیس تایم
ولی صبح توو گردنت تو رو صدا میزدم
من گم شدم الآن میان کریستال ها روو هم
به * دادن دیگه این تریسام روحم
زندگیمون رو زد صاعقه بهش
من یه شرقی غمگین تو ساکن بهش

[کورس]
داد میزدم سر تو که حرف هات رو نمیفهمم
گفتی میرم از این خونه و دیگه برنمیگردم
آدم بزرگ ها که قهر نمیکردن
پس بگو یهو چی شد؟
من که میمیرم با نگاهت
نمیشه عادی واسه ما
زخم هاش میمونه یادگار
تو فصل برفی قلبم
آدم بزرگ ها که قهر نمیکردن
پس بگو یهو چی شد؟
From Snippet

[قسمت: میلاد اکتاو]
شاید [?] باید [?] بشم بلند
ولی فکر می‌گفت به بدنم حرکت کنم
با [?] و [?] هماهنگ شدم
اکیپ جمع شدن، کارا به توان پنج شدن
اینجا دو دوتا، چهارتا نی. همه هشت شدن
دلم خونه، می‌خوان منو زیر هش کنن
باید چهارتا زد و بند کنم
از تو کشو cashو جمع کنم
Uh
من باید حرکت کنم
سکونو بشکنم نباشم collapse
دو رنگ نباشم، شهرو رنگ کنم
شاید شهردار شهر یرو خود من شدم
بزرگ شدم وقتی دیدم [?]
گفتم نمی‌خواهم بزرگ شم تو تولدم
[?]
Leonardo
پر رمز شدم