Putak
Az Bachegi
[ورس یک]
از بچگی نخواستم صبح زود پاشم
نمیخواستم توو دل هیچ دختری جاشم
دوست داشتم لنگ ظهر بلند شم از خواب
چشم باز جسمم کلا لشه از جاش
پیتزا روو میز با یه آب پرتقال
نه مثل اون که میکنه کار پشت کار
کلا میخواستم * توو کار کنم
پول بره توو حساب
من هم با پول هام پلن بریزم که شب چیکار کنم
از بچگی عاشق سیگار بودم
بدون ترس توو خونه سیگار روو لب
بالکن ، حموم ، کولیدُر رو جمع
بدون ادکلن حتی پلیور و کپ
میزدم بیرون توو پارک از بچگی
متنفر بودم من از توپاک از بچگی
عاشق تتو بودم
توو زل زمستون عاشق باد پنکه بودم
مامانم میگفت ببین چه پسری دارم
ولی نمیدونست من پر از لکه بودم
از بچگی جز سینه مرغ هیچی نمیخوردم
دوست دخترم رو جز خونمون هیچ جا نمیبردم
از بچگی از اون خالی بند ها بودم
مصی بهم زنگ میزد میگفت کجایی
میگفتم توو راهم ، تو خواب یلدا بودم
مخلص پوتک ، از بچگی همه بهم میگن * کوچک
از این سوسول موسول ها هم نبودم
که بعد پارک میام خونه با کلی ادکلن و عطر و آدامس خرسی
در عوض زنگ خونه رو میزدم با یه نخ سیگار و شیشه هنسی
همه هم من رو خوب میشناختن
یه وقت بیکار و یه وقت بیزی
رئال مادرید رو عشقه ، * خار بارسا و چلسی

[ورس دو]
از بچگی هروقت کار بد میکردم
مردم بچه دارن ما هم بچه داریم
والا بچه های مردم دوست های ما ان
ما هممون یه *
شاید ما همه با هم بچه غاریم
لکه داریم ، ما درام هامون رو توو غرب میسازیم
چون توو شرق از این فیلم های اکشن زیاد صحنه داریم
از بچگی هروقت پدر میگفت آخر هفته پلن سفر داریم
شمال یا کیش یا هرجا دوست دارید
خانواده حق انتخاب دارین
باید فکر میکردم چطور بپیچم
جز این که شنبه امتحان داریم
جون ، خونه خالی ، دختر ، نه
من زنگ میزدم به مصی و علی و
دَلی و عنی و حسین و محمود و اکس کارتی
جمع پسرونه می ارزه به شهین و نازنین و الی و * پارتی
عشق است ، زندگی همین بوده چشمش
بچه بودیم و خام و خر
باس گوش میکردیم به حرف پدر
هیچ وقت واسه هیچ چیزی دیر نیست
من که پاشدم هنوز شکم سیر نیست
مهم نیست چون که اولشه
روزی میرسه به آخرش بدرقه شه
نه حاجی نبوده ریگی به تنم
اگه تو کلمات رو ببینی میرینی میری عقب
میبینی تیری به لبم ، تریپ کپم
فریک رپم ، میدونی که دیر نیست
ولی گیری بدی که دیره ، میگی سن ما که پیره
بچگی گذشت و رفت
گله هامون گیره ، گله هامون گیره