Putak
Faramoush
[ متن/تکست آهنگ " فراموش " از پوریا پوتک از آلبوم کاناشی ]

؛[همخوان]؛
فراموش نکن اون پُلایی که ساختیم
هنوز توو سرمه واسم اون کلاهی که بافتی
بگو یادته بم اون قولایی که داده
رویِ میز یه فاین تاچه و یه لیوانِ باکاردی
بهم گفت میره چشام اشکاش ریخت
بدون رفتنت واسم درد داشت هیس
کسی چه میدونست سکانسِ فردا چیست
چرا هیشکی شبیه حرفاش نیست

؛[قسمت ۱]؛
اوایل میگفت که من لاشیم و هیز
گفت زشتم تا اینکه ماشینمو دید
کوکائینا رو رو میز پاشیدم و ریز
آخریا هم میگفت که آشیلم و بیست
هیچوقت نمیری تو از یادم
چه توقعایی دارن از آدم
یکی که یه روزی همه زندگیت بود و
فراموش کنی بعدِ از دست دادن
تتوِ اسمت رو دستم
به یادت همیشه هستم
الانم بدجوری مستم
پیک به پیک میخوره دلِ شکستم
تو زرد دراومد این بازی نه
مستم و رو قرصِ اکستازی‌ ام
نه اهلِ قضاوتم نه که قاضیم
میخوای بری برو به رفتنت راضی ام
؛[همخوان]؛
فراموش نکن اون پُلایی که ساختیم
هنوز توو سرمه واسم اون کلاهی که بافتی
بگو یادته بم اون قولایی که داده
رویِ میز یه فاین تاچه و یه لیوانِ باکاردی
بهم گفت میره چشام اشکاش ریخت
بدون رفتنت واسم درد داشت هیس
کسی چه میدونست سکانسِ فردا چیست
چرا هیشکی شبیه حرفاش نیست

؛[قسمت ۲]؛
زندگی میگذره بی تو یا با تو
فراموش نمیکنم من اون نگاهتو
هرکی که باش خوب بودم شدش یه ناتو
اون سیگارو روشن کن بریز اون شاتو
پیشِ دوستام جلو گریمو گرفتم
راست میگی اصاً خُب به تو چه که نفله ام
قسمت نشد که من دستاتو بگیرم
ولی آخری خوب مچتو گرفتم

؛[قلاب]؛
برو برو برو برو برو
ولی فراموش نمیکنم من تو رو
برو برو برو برو برو
اگه اینجوری راحتی خُب برو
نشستم من توی خونه تنهام
نمیتونم کنار بیام با این دردا
یه فنجونِ قهوه میچسبه توو این سرما
کاشکی تو هم الان پیشم بودی نیستی اما
کلاهی که بافتی سرمه
اون لباسی که خواستی تنمه
دشمنا هم دور و ورمه
کاشکی تو ام بودی دمم بِیب
؛[همخوان]؛
فراموش نکن اون پُلایی که ساختیم
هنوز توو سرمه واسم اون کلاهی که بافتی
بگو یادته بم اون قولایی که داده
رویِ میز یه فاین تاچه و یه لیوانِ باکاردی