Hayedeh
Saghareh Hasti
؛[همخوان]؛
تو ای ساغر هستی
به کامم ننشستی
ندانم که چه بودی
ندانم که چه هستی
تو ای ساغر هستی
به کامم ننشستی
ندانم که چه بودی
ندانم که چه هستی

؛[قسمت ۱]؛
در بزم من شکسته ای
در کام او نشسته ای
نوشی تو بر سنگین دلان
زهری به کام خستگان
نوشی تو بر سنگین دلان
زهری به کام خستگان
من همان اشک سرد آسمانم
نقش دردی به دیوار زمانم
بی سر انجام و بی نام و نشانم
چون غباری، به جا از کاروانم
چون غباری، به جا از کاروانم

؛[همخوان]؛
تو ای ساغر هستی
به کامم ننشستی
ندانم که چه بودی
ندانم که چه هستی
تو ای ساغر هستی
به کامم ننشستی
ندانم که چه بودی
ندانم که چه هستی
؛[پل]؛
تنها ترین تنها منم
سر گشته و رسوا منم
آه ای فلک، ای آسمان
تا کی ستم بر عاشقان
بشنو تو فریاد مرا
آه ای خدای مهربان
آه ای فلک، ای آسمان
تا کی ستم بر عاشقان
بشنو تو فریاد مرا
آه ای خدای مهربان

؛[قسمت ۲]؛
عشق تو خوابی بود و بس
نقش سرابی بود و بس
این آمدن، این رفتنم
رنج و عذابی بود و بس
عشق تو خوابی بود و بس
نقش سرابی بود و بس
این آمدن، این رفتنم
رنج و عذابی بود و بس
ای فلک، بازی چرخ تو نازم
بی گمان آمدم تا که ببازم
ای دریغا که شد چشم سیاهی
قبله گاه من و روی نمازم
قبله گاه من و روی نمازم
؛[همخوان]؛
تو ای ساغر هستی
به کامم ننشستی
ندانم که چه بودی
ندانم که چه هستی
تو ای ساغر هستی
به کامم ننشستی
ندانم که چه بودی
ندانم که چه هستی

؛[قسمت پایانی]؛
...ندانم که چه هستی