Hayedeh
Alameh Yekrangi
؛[همخوان]؛
توی عالم یکرنگی
بگو از چی تو دلتنگی
بازم از اون نگات پیداست
که با من به سر جنگی
بازم از اون نگات پیداست

؛[قسمت ۱]؛
بازم ساده دل تنها
نداری واسم آهنگی
بگو، حرف تو دلت نزار
بگو از چی تو دل تنگی
بگو، حرف تو دلت نگذار
چی دیدی، چی شنیدی
که با من هر روز و هر لحظه یه رنگی
تو این شهر فرنگ
این همه رنگ
رنگ و وارنگ
واسه چی دورنگی
بابا سخته دورنگی
منو میشکنی و هم با کارات
من مثل ساغرم، تو سنگی
تو این دورو زمون
میون دو تا مهربون
واسه چی زرنگی
بابا سخته زرنگی
؛[همخوان]؛
توی عالم یکرنگی
بگو از چی تو دلتنگی
بازم از اون نگات پیداست
که با من به سر جنگی
بازم از اون نگات پیداست

؛[قسمت ۲]؛
دلم دفتر نقاشی شطرنج
پر از طرح تموم، نیمه تموم
از غم و حسرت
تو نقشش می کنی همچین و همچون، بابا
تو رنگش می کنی
تا بشه پر خون، بشه گلگون
چی دیدی، چی شنیدی
که با من هر روز و هر لحظه یه رنگی
تو این شهر فرنگ
این همه رنگ
رنگ و وارنگ
واسه چی دورنگی
بابا سخته دورنگی
منو میشکنی و هم با کارات
من مثل ساغرم، تو سنگی
تو این دورو زمون
میون دو تا مهربون
واسه چی زرنگی
بابا سخته زرنگی
؛[همخوان]؛
توی عالم یکرنگی
بگو از چی تو دلتنگی
بازم از اون نگات پیداست
که با من به سر جنگی
بازم از اون نگات پیداست
که با من به سر جنگی