Hayedeh
Shanehayat
؛[مقدمه]؛
سر به روی شانه های مهربانت میگذارم
عُقده ی دل می گشاید، گریه ی بی اختیارم
سر به روی شانه های مهربانت میگذارم
عُقده ی دل می گشاید، گریه ی بی اختیارم
از غم نامردمی ها، بغض ها در سینه دارم
شانه هایت را، شانه هایت را
برای گریه کردن دوست دارم، دوست دارم

؛[همخوان]؛
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم، دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم، دوست دارم
خالی از خود خواهیِ من، برتر از آلایش تن
من تو را بالاتر از تن، برتر از من دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم، دوست دارم

؛[قسمت ۱]؛
عشق صدها چهره دارد، چشم تو آیینه داره عشق
عشق را در چهره ی آیینه دیدن دوست دارم
در خموشی چشم ما رو، قصه ها و گفت وگو هاست
من تو را درجسته ی محراب دیدن، دوست دارم
من تو را بالا تر از تن، برتراز من دوست دارم

؛[همخوان]؛
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم، دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم، دوست دارم
؛[قسمت ۲]؛
در هوای دیدنت، یک عمر در چله نشستم
چله را در مَقدم عشقم شکستن، دوست دارم
بغض سرگردون ابرم، قله ای آرامشم کن
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
من تو را بالا تر از تن، برتراز من دوست دارم

؛[همخوان]؛
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم، دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم، دوست دارم

؛[قسمت پایانی]؛
...دوست دارم