Mohsen Namjoo
Improvisation
سوزن می شوم سوزناک در رگ پای خودم بالا میروم
سر شکسته تا قلبم میروم فرو که تا چاقانا بالایش میروم
که قلبم میشکند تا بریزد خونش
تا بریزد خونش شور انگیز
اکنون دست میکنم در تو
تا به در آرمت از میان دو بر گلو مانده عشق شور انگیز
من دست میکنم در تو شور انگیز
فواره ی پایم از فلک میگذرد که نمیدانم چیست
میخواهی اصلا از این شعر بگذرم
تا قند حبه کنیم و بنوشیم شور انگیز
سر تا به پا عین طالبی، طالبی
طالبی همین که گفتم را هم پاره کنم اصلا
زاج بجوم، شاش بشوم، کات بزنم
همه ی این نرمی ها را عین طالبی
فواره ی پایم از فلک گذشتن گرفت
بیا تا از صد ابر بگذریم
و به صد دشت شقایق و زرتشت
حرف نزن بیا بقییه اش را بشنو
نوووح میشوم
کشتی ام را سوار شو با صد بلبل دیگر
بخوان درست و حرفت نباشد بیا با قی اش
میان باغ میشویم سپس دستت را بده حرفت نباشد
سوزن شده ام دیگر در پای خود فرو
سو ساتور شده ام بر دست تو
حرف نزن دستت را بده
تا فرو شوم
شوم که تا چاقانا بالا
خونش را جمع کن
ساتور بوده ام همیشه که
فواره دستم
از همان فلک می گذرد