[آلبوم سودای من / متن آهنگ "بگو به باران" از محسن نامجو]

[پیش همخوان ۱]
بگو به باران
بِبارد امشب
بِشویَد از رُخ
غبار این
کوچه‌باغ‌ها را
که در زلالش
سحر بِجویَد
ز بی کران‌ها
حضور ما را

[همخوان ۱]
من و تو بیدار و
محو دیدار
سبک‌تر از ماهتاب و
از خواب
من و تو بیدار و
محو دیدار
سبک‌تر از ماهتاب و
از خواب

[پس همخوان ۱]
بگو به باران
بِبارد امشب
بِشویَد از رُخ
غبار این
کوچه‌باغ‌ها را
که در زلالش
سحر بِجویَد
ز بی کران‌ها
حضور ما را

[شعر]
در این شب
پای مانده در قیر
ستاره سنگین و
پا به زنجیر
کرانه لرزان
در ابر خونین

[پیش همخوان ۲]
تو دانی، آری
تو دانی، آری
تو دانی، آری
تو دانی، آری

[همخوان ۲]
دلم از این تگنا گرفته
دلم از این تگنا گرفته

[همخوان ۱]
من و تو بیدار و
محو دیدار
سبک‌تر از ماهتاب و
از خواب
من و تو بیدار و
محو دیدار
سبک‌تر از ماهتاب و
از خواب

[پیش همخوان ۲]
تو دانی، آری
تو دانی، آری

[همخوان ۲]
دلم از این تگنا گرفته
دلم از این تگنا گرفته
دلم از این تگنا گرفته
دلم از این تگنا گرفته
دلم از این تگنا گرفته