Googoosh
Hejrat
با سقوط دستای ما
در تنم چیزی فرو ریخت
هجرتت اوج صدامو
از فراز شاخه ها ریخت
ای زلال سبز جاری
جای خوب غسل تعمید
بی تو باید مرد و پژمرد
زیر خاک باغچه پوسید
فصلی که من با تو ما شد
فصل سبز خواهش برگ
فصلی که ما بی تو من شد
فصل خاکستری من
تو بگو جز تو کدوم رود
ناجی لب تشنگی بود
جز تو آغوش کدوم باد
سایه گاه خستگی بود
بی تو باید بی تو باید
تا نفس دارم ببارم
من برای گریه کردن
شونه هات رو کم میارم
چشم تو با هق-هق من
با شکستن آشنا نیست
این شکستن بی صدا بود
هر صدایی که صدا نیست
ای رفیق ناخوشی ها
این خوشی باید بمیره
جز تو همراهی ندارم
تا شب از من پس بگیره
با تو بدرود ای مسافر
هجرت تو بی خطر باد
پر تپش باشه دلی که
خون به رگهای تنم داد
فصلی که من با تو ما شد
فصل سبز خواهش برگ
فصلی که ما بی تو من شد
فصل خاکستری من