Ali Sorena
Shah o Sarbaz
[متن آهنگ "شاه و سرباز" از علی سورنا]

؛[قسمت یک]؛
یه شبگرد کوهی پاشید
خونه‌ی بی‌چاره
مردم از دَم
چشما رو بستن
صبر کن
یه نفر توی اون جمع دید اون شبگردو
جلوتر رفت، ترسیدن
یه طرف شاهرگ و زد رفت
و
زیر آدما موند یه جنازه لال و بی‌حرکت
یه رخداده که همه حواسا پرتن
فقط نشستن و تماشا کردن
اشک ریختن، تماشا کردن
اشک ریختن، تماشا کردن
یه سری کشیدن از تیر اون شب
یه سری هم گم شدن لای بهمن
مادر برابر جنازه ایستاد
ایمان داشت می‌خندید
می‌گفت: فرزندم نیست
توی سینه‌ها می‌گفت
می‌خندید

؛[قسمت دو]؛
یه شب
گرده کوهی پاشید
خونه‌ی بیچاره مردم
از دَم چشمارو بستن
صبر کن
یه نفر توی اون جمع دید اون شب
گرد و، جلوتر رفت، ترسیدن
یه طرف شاه، رگ و زد رفت
وزیر آدما موند یه جنازه لال و بی‌حرکت
یه رخ، داده که همه حواسا پرتن
فقط نشستنو تماشا کردن
اشک ریختن، تماشا کردن
اشک ریختن، تماشا کردن
یه سری کشیدن از تیر اون شب
یه سری هم گم شدن لای بهمن
ما
در برابر جنازه
ایستادیم
آن داشت می‌خندید
می‌گفت فرضا
دَم نیست
توی سینه‌ها
می‌گفت می‌خندید
می‌خندید
می‌خندید