Ali Sorena
Be Bachat Begoo
[آلبوم آوار / متن آهنگ "به بچت بگو" از علی سورنا]

[قسمت اول]
به بچت بگو
از طعم و رنگ پول
یا حبس و درد و زور
ستاره‌هایی که با طلوع
غروب کردن
تو شروع رسوب کردن
ازقلم از قلم شدن
و قفس از نفس
از طرف من
به بچت بگو
که شب
شروع سوختن شمع بود
یکی همیشه
قربانی روشن شدن بود
بگو
از طرف من
که لب و هر طرف من به نخ
وقت گفتن حق دوختن
درد من و هزار تا من
نه غرب، نه حتی عرب
نه آه و اشک و طرب
نه دولت و سلطنت
نه خود وطن بود
اینا رو به بچت بگو
ازقول من که
زخم ما ها جاش نبود
روی کمر داس موند
ضعف ما آواز نبود
کوک غلط ساز بود
رشد واسه اون بود
که همیشه آروم بود
به اندازه خار نبود
اونجایی که یاس موند
درد مرگ پدر نبود
مرد بی پدر بود
ضربه‌ی تبر نبود
دست بی سپر بود
میلاد که تار شد
عزا خبردارشد
شهر پر غلام بود
که رئیس جبار شد
به بچت بگو
که دست بند و خون
حسرت و جنون لبخندمون
بدتر از حتی
صدتا صدتا میله بود
درد ما دیگران نبود
درد ما همدیگه بود
به بچت بگو
[همخوان]
به بچت بگو
به بچت بگو
به بچت بگو
بگو

[قسمت دوم]
به بچت بگو
از پول در اومدت
از این کاغذای مزخرف و ضرورتش
بگو
چه بلایی آوردی سربرادرت
بهش بگو
دیگه بهش عمو نگو
بگو
زاییده‌ی کدوم یکی از تیکه های جنگی
یا زاییده‌ی شیکم
کدوم جنده‌ی فرهنگی
واسه شهر فرنگی؟
هر روز یه رنگی
سبزی، زردی، آبی یا بنفشی؟
بگو
نماد و پرچم
افکارو می‌گیره
غم امروز
جلوی فردا رو می‌گیره
گشنه‌ها، پرنده‌ها رو زدن کشتن
بگو سفره‌ی خالی
جلوی پروازو میگیره
...به بچت ب
بگو...
[همخوان]
(به بچت بگو)
(به بچت بگو)
(به بچت بگو)
(به بچت بگو)

[قسمت پایانی]
به بچت بگو