Vinak
In Divone
؛{قسمت ۱: ویناک}؛
پیشم بودی جای خونه سه صبح
نبودش آنتن روی تلفنت
میزدم من عاشقونه بهت زل
میگفتی همش وانموده ولش کن
دیدم یه ماه تو آسمون دل تو
معلوم بود با یدونه تلسکوپ
ویناکم آرزوشه که یهو
نده به کسی تار موی فر تو
بیا دیگه اسمشم نیاریم
اگه یه درصد حس بهم نداریم
چراغا خاموشه نصف شب تنهاییم
باز لباساتو مثل حرص من دراری
بکشم تن تو روم
بندا یه امشب همه رو دور
بیا برس گردنتو بوس
کنم حس بده بهم بدنتو زود
جایی نبودش مثل بغل تو خوب
اگه دیدیش تو دلت تنگ بعد دو روز
نه نزن بهم زنگ قدرتو خوب میدونم
چشات طلسمم کردشو خون
تو رگام منجمد شد
دیدم دو تا بال پشت سر تو
انقد بچه نباش فحش نده چون
بودش تنت سفید تر از کوک دم صبح
اه دختر غد
؛{همخوان: آرینا}؛
مگه بهت نگفتم
شب هایی که نباشی تیره و تاره
این دیوونه تا همیشه
خوب میدونی قلبشو پیش تو داره
مگه بهت نگفتم
شبایی که نباشی تیره و تاره
این دیوونه تا همیشه
خوب میدونی قلبشو پیش تو داره

؛{قسمت ۲: ویناک}؛
داشتی با همه تو فرق منم
میخواستمت فقط برا خودم
(برا خودم)
میکردم تن تو لمس
گفتی هیشکیو نمیخوام بعد تو من
بیا قول بده باشی پیشم
بیستو پنجمین خونه ی پاییزیتم
میومد تو دل تاریکی برف
هوا بود سرد
دستا منو
گرفتی گرم شدم من با بوست
بهت گفتم نگا کن ابرا دورن
بارون نمیاد صدا تو اما اومد
برق میزد چشا تو دریا تو شب
حتی رو الک
اونموقع کنارت اکستازی
گفتم بیا تو این آسمون ستاره بندازیم
لا شفقای قطبی یه جای سحر آمیز
دروازه کیهانی و میدان مغناطیس
یه سیاره بودی خواستی شی دختر ماه
تو این فضا میمونی
دور بودیم از هم صد سال نوری
امواج کوچیک
تو ساحل مرجانی دریای خوبیت
ساختی برا من قلبتو دادی امانتی
ویناک حتی عشقمونو دوست داشتن فرازمینیا
گفتم نه اونا مال اینجانو نه ما ولی بیا
بریم کهکشانو دور بزنیم سلامتی اینا
؛{پایانی: ویناک}؛
تو یه الماسی اصلا خود طلایی
آفتاب صبح فردامی
عقربه بُعد زمانی و
یه پا موج دریایی
که چشات شده نقاشی
تو توو این کره فضایی و
این یه معجزست عالی