Reza Pishro
Avaz Shode
[آلبوم پرواز | متن آهنگ «عوض شده» از پیشرو، ساعی، اوج، ساتراپ، قدر]

[مقدمه: رضا پیشرو]
من هنوز حال و هوای تهران تو سَرمه
می دونی؟
خودِ خود میرداماد
یادش بخیر
حتی قبل از اینکه بیام
اونجا داشتم پیاده‌روی می‌کردم
شب آخر

[همخوان: رضا پیشرو]
عوض شده یه چیزایی تو سرم
خبری نی از رفیقای تو محل
یه سری‌شون جوری دهنمو گاییدن
که دلتنگم میشم قیدِ تلفنو می‌زنم
جمع دیگه جورِ دیگه دلو می‌زنن
از این به اون گِله‌ی تو رو می‌بَرن
پله می‌کننت بری پایین درو می‌بندن
انگار عشق اینا رو می‌کنه بی‌ادب

[قسمت یک: رضا پیشرو]
موزیک کاری می‌کنه که در زمان وا بشه
گاهی وقتا هنوز رپِ فارسی برام صامته
می‌درخشیدیم و بودیم گوش و چشمِ هم
قبل اون روزا که حاشیه رو اعصابت راه بره
پایِ کار هم بودیم که جابجا بشه
یکی «فا»ی خالی اون یکی می‌تونست «لا» بده
باهم متحد بودیم هرکی پا استعدادشه
«به همدیگه گیر می‌دادیم سر یه «واو» و «دِ
هرکی که با جنون تو بازیه یادشه
می‌دونه بالاتر از کوکائینه دوپامین شعر
الهام جدید برامون سوغاتی بهشته
بهش متحدیم مث مروارید عشق
ما به دوراهی خوردیم و وسطشو کندیم
راهِ درستو فهمیدیم وقتی غلطشو رفتیم
سدای بین‌مونو می‌کنه کلکشو تقدیر
بدونِ اینکه بدونیم داره کجا میره ذهن
بگو چقد به هم روحیه می‌دیم
چی شد که جمع ما رو پاشوند یه مشت کونی بی‌ریخت
خون برادرامونو تو شیشه خُرده می‌ریزیم
چرا خودمونم داریم پا به دوریِ می‌دیم
دیگه مَردِ توی آینه رو نمی‌شناسیمش
می‌دونی جمله‌ای نمی‌گنجه پشتِ این قافیه
هر ستاره‌ای داره تبدیل به خدا میشه و
حواریونی راه نمیره پشتِ عیسی دیگه
[همخوان: رضا پیشرو]
عوض شده یه چیزایی تو سرم
خبری نی از رفیقای تو محل
یه سری‌شون جوری دهنمو گاییدن
که دلتنگم میشم قیدِ تلفنو می‌زنم
جمع دیگه جورِ دیگه دلو می‌زنن
از این به اون گِله‌ی تو رو می‌بَرن
پله می‌کننت بری پایین درو می‌بندن
انگار عشق اینا رو می‌کنه بی‌ادب

[قسمت دو: سینا ساعی]
این از اون موضوعاست که احساسی میشم و
وقتی میرم توش حس می‌کنم انگار می‌میرم
نمی‌دونم این اشکام چرا می‌ریزن
مقصرِ اصلیو تهران می‌بینم
یه ماه و یه تنهایی، یه صدا جیرجیرک و
همه تصویرایی که می‌کنن حسابی گیجم
با این چشام می‌دیدم که راهِ موفقیت
یعنی بچاپی بیش‌تر و
اینجا دقیقاً همون جایی بود که شادی می‌رفت
من به ذات اعتقاد ندارم و آموزش و می‌شناسم
آموزش هم محصول قانونه و سیاست
تو به یه فساد نامرئی آلوده شدی راحت
بی‌خبر از اینکه دارن تابوتتو می‌سازن
کی نمی‌خواد از این حالت آژیته درآد
وقتی منو مغزم شدیم یه ماشین زمان
و کاغذم منو می‌برَه مث قالیچه هوا
این‌که تاریکه الآن، نمی‌خوام عادی شه برام
پس این غُصه رو می‌بینی که همیشه باهامه
اما کنارشم یکی‌ام که انگیزه داره
تمیزه کارش و می‌خواد مثل بهترین رقیب
تو رو قدیمش پاشه
آره، آره عوض شده یه چیزایی تو سَرم
یه خاطراتی که ابداً نمیادش رو ورق و
تو اوینِ مغزم شده اِزدیادشون خطر
دیکته می‌کنن که چه شکلی باشه بودنم
[پل: سینا ساعی]
این به مو می‌رسه اما پاره نمیشه
این بدن میشه سِر اما دردات یادت نمیره
اینا تلخن انصافا، اما کردم بهش عادت
من احمق ساده باز می‌خوام که برگرده عقربه ساعت
این به مو می‌رسه اما پاره نمیشه
این بدن میشه سِر اما دردات یادت نمیره
اینا تلخن انصافا، اما کردم بهش عادت
من احمق ساده باز می‌خوام که برگرده عقربه ساعت

[قسمت سه: علی اوج]
بهم نگو چرا می‌کِشی
چرا قرصا رو می‌ندازی بالا و چرا بی‌حسی
این روز عادی بودن خیلی بدتره از غیرعادی بودن
عادی بودن و توی فاز مادی بودن
غیرعادی بودن یعنی رفاقتا پاش سوختن
یعنی بخیه و خط نامردی رو دوختن
یعنی بودن، نه نبودن، زیر چشم‌هام کبودن
ولی پیش خدا قبولم، چرا اینا حسودن
چرا می‌خوان نمونم توی این بازی لعنتی
نمی‌دونن قرارداد منو رپ هست ابدی
پس بهتره عوضی از اینجا بری بیرون
چونکه بعد از این
دیگه جایی نیست واسه خاله‌زنک‌بازی
پشتم حرف می‌زنی ولی در آخر طرفداری
کلی غلط داری
ماهم بهت می‌گیم هرزگاهی، اگه بلد باشی
من خیلی کله‌خرم
واسه همین دوست دارم
حرفامو تو رپ بزنم
لاین کنم و خط‌خط بزنم
واقعیت و به قلب دنیا چنگ بزنم
کجاست که اونجا جنگ نی؟
کجاست که رنگ‌بندی نیست و گنگ نی؟
اینجا جُرمه داشتنِ افکار رنگی
طرفیم همیشه با مغزای ردی
فهمیدم که منم مثل تو یه مسئولم
هرچی که جلوتر رفتم شدم محدودتر
هرچی که واقعیت و گفتم شدم منفورتر
نمی‌تونستم وایستم و بذارم من دست رو دست
حالا که بزرگ‌تر شدم و رنج دیدم
حالا که یه رپکن خاصم و سنجیده‌ام
سعی می‌کنم که فرهنگ بسازم
صلح و اتحاد رو توی هر رنگ بسازم
[همخوان: رضا پیشرو]
عوض شده یه چیزایی تو سرم
خبری نی از رفیقای تو محل
یه سری‌شون جوری دهنمو گاییدن
که دلتنگم میشم قیدِ تلفنو می‌زنم
جمع دیگه جورِ دیگه دلو می‌زنن
از این به اون گِله‌ی تو رو می‌بَرن
پله می‌کننت بری پایین درو می‌بندن
انگار عشق اینا رو می‌کنه بی‌ادب

[قسمت چهار: ساتراپ]
من عشق کنم تا که بازم اینو با من بخونی
از دردام گفتم تا که اینو باهم بدونیم
که آزادی بهتر از اسارته
من تا تهش میرم یه جا وقتی بحث رفاقته
رضا عین داشمه، پُر از صداقته
تو این شهر که تا کله توی کثافته
دلم می‌نویسه با این که توش اسارته
دردای من نه تمومی نداره قضاوته
بهم حق بده بذارم برم یه جای دور
بهم حق بده بکارم ذهنم و پای جون
چون همه‌ش فیکه و فقط پای پوله
که وسط میاد و می‌لرزه درزای روحت
این دنیا بدجوری لم داده کوره
انگاری خوشحاله حرفای زورت
ولی خبر نداره دلم تب داره سوخته
از اتفاق و حرفای مغزای مونده
این بار دیگه وقتشه
تهران توی نبضته
قلبم میره سمتش هی
انگار می‌خواد کَنده شه
بهش بگو بسشه بره
انگار حالا گرمه تو بهشت
حق داره بازم وصل بشه به غیر
مشکل حرفشه که چشمک بزنه
تو فرقشه یه شی

[همخوان: رضا پیشرو]
عوض شده یه چیزایی تو سرم
خبری نی از رفیقای تو محل
یه سری‌شون جوری دهنمو گاییدن
که دلتنگم میشم قیدِ تلفنو می‌زنم
جمع دیگ جورِ دیگه دلو می‌زنن
از این به اون گِله‌ی تو رو می‌بَرن
پله می‌کننت بری پایین درو می‌بندن
انگار عشق اینا رو می‌کنه بی‌ادب

[قسمت پنج: قدر]
یه صفحه سفید، خالی، تاریک
عاری از هر اضافه‌کاری
ساده، کامل، خالصانه درخواست نور کرد
نور بهش تابید هفت رنگ شد
نورش‌ تابید تو دنیاش
قلبش کرد پمپاژ
دست تو دست بود خم رو ابرو
سمت هدف عقل رو عقل
زور می‌داد بهش
پول می‌ساخت فکرش، مسلط
دوست زیاد بود دشمن نیا رو سیاه شد و کمرنگ
درک ارزش، اون لحظه‌ست که میدی از دستش
انگار نیست وقتی هستش
مثل دَمت، مثل باز دَمت
تپش، مثل تنت
اینم یه چی تو همون مایه‌هاست
نور نی، جاشو گرفته سایه‌ها
دوریم‌ بهم ریخته تیکه پازل‌ها
پی نونیم، گرمه بازار کاسبا
گاهی دور هم به واسطه پولیم
گاهی توی جنگیم و میایم تو دید
انعطاف کم، احترام پَر
پاشون گیر‌ تو باتلاق اشتباهن
طلبه‌ی همه چی جز اتحادن
یادشون رفته دیگه نیست مثل ما
منم عوض شده یه چیزایی تو سرم
راضی به یه نفر تو این ازدحامم

[پایانی: سینا ساعی]
این به مو می‌رسه اما پاره نمیشه
این بدن میشه سِر اما دردات یادت نمیره
اینا تلخن انصافا، اما کردم بهش عادت
من احمق ساده باز می‌خوام که برگرده عقربه ساعت