Reza Pishro
Marz
[آغازین]
حواست به من هست؟
همیشه ( همیشه )

[قسمت اول]
اون لحظه ی لعنتی رو یادم نمی‌ره
یارو پاسمو گرفت و گفت این آدم نمی‌شه
خنده خنده منو بردن تا دم میله
یه ون دودی تا یه جا و اونور هم با ون دیگه
خایه مالا شعار می‌دادن این باید بمیره
یکی باهام عکس می‌نداخت و می‌گفت خواننده اینه
تو یه قهرمانی کلانتری ۱۱۵ چیکار می‌کنی
نامه اعزام داری تهران بزرگ مهران بدو
آقا رضا داریم لایو می‌گیرم اقرار می‌کنی؟
حالا همه بگین سیب، داری چه کار می‌کنی؟
هفت کیلو پرونده رو دستم بود
دست و پاهام دستبند بود
هر دو پام قلبم بود
متهم ردیف اولی وایسا تا بقیه بیان
با تو همینه زیاد، حاجی بقیه کجان؟
وقتی فقط سه نفر موندن از قضیه ایران
پسر جان بیخیال، برو وثیقه بیار
اینا بررسی می‌خواد، خیلی تلخه سی دی هات
من دارم می‌رم نماز، تا بیام، برو تهران بزرگ
می‌گم به یاد جومونگی یا که یه میلیارد بیار
اونوقت اراده بکن، تازه بعد تعطیلات
اینجا دادگاه انقلابه بفرمایید آب خنک
بگو برات دمپاییت رو وا کنن
اینا نمی‌دونن که من با التماس غریبه ام
پس رسیدم به مرحله ی اعتماد به وکیلم
[قسمت دوم]
نعوذ بالله می‌گفت و التماس پول می‌کرد
گفت هم بهت مرخصی هم اطلاعات خوب می‌دم
می‌خوان ریشتو بزنن ‏انفجار نور‏ این است
سیستم هم که نگران اقتصاد سوریست
تحریک افکار دینی حمایت از دراویش و شیطان پرستی
پنهان ترقی کردن جاسوس شیطان تر از دیو
تولید آثار انکار برانگیز
حس کردم کسی حواسش به من نیست
حس نفرتی که بکشم دجال و بشم شیر
غم اون روزم آسمون یزدانو به هم ریخت
چطوری بگم که همه ی حرفامو بفهمین
توی زندانیایی که می‌گن بین ما باش
فرصتی نمونده باید بکنم سیر آفاق
حمید پای تلفن یه ماشین منتظرمون
حرکت به سمت مرز با قلب منفجرمون
قاچاق برمون سر هر تپه منتظر پول
تک تیر اندازا نور افکن می‌ندازن به سمتمون
تَ تق تق، ما تو تنگه سگا زوزه می‌کشن
همسفرامون با سر تو سنگ خونو می‌چشن
فقط یه گاوداری از اون دور معلومه
تو جاده ای که تردد، شب و روز ممنوعه
پر برف تشنه بودیم سوسک تو جونمون
افتادم تو سرما بیهوش رو دوش دوست
گم شده بودیم تو منطقه ی ممنوعه
پی آب بودم که یکی عربده زد از تو مه
ده روز تو کثافت و جهنم بودیم
تو این فکر که همراهام می‌رفتن بغلم رو مین
خیره به روزایی که نمی‌شه وطنمو دید
خدا دوباره از صفر علفای هرزمو چید