Reza Pishro
Hamkaf
چشما هنوز آلوده به خواب
دکتر بازم دارو بساز
آشوب دل از آسوده هاست
سخت خراب کن آسون بساز
سمت روزنه آروم بتاز
به چشم شبیه بگو خاموش ببار
ماها جامون زیره شهره
چون شهر دست داروغه هاست
فرمون دسته که پا رو پدال
بگاز دنیا ما رو تابونده باز
سرگیجه هاش مال وارونه هان
که شد این باورو مال اون بخواید!
بالا خونرو دادیم اجار
زیرزمین مال صابخونه هاست
نگرد دنبال فردایی که
خورشیدش توی تابوته خاک
سرگرمم با سردردا
می‌خوای منو بشناسی تو از فردا
قیافه نگیر شطرنج باز
وقتی ماییم حاصل دسترنجا
پس نمی‌ترسیم از فردا
وقتی بالاییم باز مث پایتنکا
تووی این بازی زندس شاه
ماییم اون سرباز جدول هاش
چشمای بازمو بستم رفتم
خوردم به جنگلی که می‌داد باهام مترسک دست
بستن از قصد انگار باید اینجا می‌موندم
از ترس خودمو می‌شناختم
خودمو می‌ساختم ، بردامو می‌باختم
اما وقتی ضربان قلب رفت بالا رسید به نوسان مغز
کوبید تو سرم فقط ضربات دست
نه اینجا آرامش هست نه کسی هست خواهان جنگ
پس حالا حالا ها باید برقصی تو با ساز من
اینجا یه مشت نقاب جمع شده روی صورتکا
امید داشتم به فردای روشن اما بگو کو تا فردا
همه گیرن تو این همکف اما گرفتم فانوسو رفتم
چون نوری نیستش فعلا ، مثل مغزم خاموشه شهرم
سرگرمم با سر دردا
می‌خوای منو بشناسیم از فردا
قیافه نگیر شطرنج باز
وقتی ماییم حاصل دسترنجا
پس نمی‌ترسیم از فردا
وقتی بالاییم مث پایتنکا
تو این بازی زندس شاه
ماییم اون سرباز جدول هاش