Reza Pishro
Om
[همخوان]
سیاه و سفیده روزگارا
اما ماها بالاییم ، از اینجا پای شاهکارام
پیشرو یکی از پادشاهاست
وقتی ماه بالاست تو کارگاه باش راه با ما
امروز طلایی آسمون ، تو قوانین ماه بمون
هر آینه یه رازه توش ، خورشید

[قسمت اول : رضا پیشرو]
حتی وقتی خودمو تو تاریکی حبس می‌کنم
با چشای بستم می‌شه خورشید لمس کرد
رعد و برقی که شنیدم صدای خودم بود
انتهایی پر از نور ابتدایی پر از شور
فقط پر از پرتوهای رنگی بود و اُم به جزء زشت
تصور بد هرچی بود و شست
هفتاد تا آسمون بالای مهتاب داشت
باید مثل مسیح رو آب دریا راه رفت
پلی که از تار عنکبوته محکمه
با اینکه بی وزنی می‌کنه درونتو مضطرب
روبروت پر از معماهای هندسی می‌شه که درونتو می‌کشه و بهت زندگی می‌ده
این یه حس قدرته تیز تیزآب دیده
توی کوره ی خورشید نمی‌شه دیگه منقرض
حتی با روزه ی دلفینو طلسمای یهودی و حیله ی گرگی و افکار دیو مستعد
متحد شو با خودت به هر زمانی می‌شه رفت
حرف رو به آسمون رو به هر زبانی می‌شه زد
تو این شهر پر کلاغی دستا رو به آسمون
از طلوع خورشید تا ارغوانی می‌شه شب
[همخوان]
سیاه و سفیده روزگارا
اما ماها بالاییم ، از اینجا پای شاهکارام
پیشرو یکی از پادشاهاست
وقتی ماه بالاست تو کارگاه باش راه با ما
امروز طلایی آسمون ، تو قوانین ماه بمون
هر آینه یه رازه توش ، خورشید

[قسمت دوم : علی اوج]
ما همه پیریمو پا به پای سختیا خب رفتیم گاهی
وقت هم مشکل اینجا می‌شه مثل کوه سنگی
ضربان قلب و زیر فشار قبریم
عاقبت کارای بد قصاصه همین
توی فیلم‌نامه ی شب گفتیم تو آدم بدی
آینده مهمه دیگه شکست ساعت قدیمی
پرستش خدا واسم یه عشقه یعنی
زندگی خوب یه چیز مثل کشتی نوح
سر در مغازه تو بستی و توتو
شدی و ایندفعه دور اطراف شهری
همه نتایج از دید من مثبته
پس توام بجنگ با مشکلو بخند
منظورم ساعت شنی عمره
توام تو فکر مسائل عشقی خودت
اسیری و عنکبوت دورت تار بسته
پرستش کردنتم از عادته پس
[همخوان]
سیاه و سفیده روزگارا
اما ماها بالاییم ، از اینجا پای شاهکارام
پیشرو یکی از پادشاهاست
وقتی ماه بالاست تو کارگاه باش راه با ما
امروز طلایی آسمون ، تو قوانین ماه بمون
هر آینه یه رازه توش ، خورشید

[قسمت سوم : رضا پیشرو]
تا خود نخوای نمیای دور ور خانواده
اون که آسو پاسه تنش شده جای جا لباسش
با قلب صاف تو ثانیه به خدا نامه داده
اونکه پیامو حفظه و می‌خونه آیه آیه
در آن واحد می‌گه چی خوبه چی ضایعاته
می‌گه تا دیدار با نور یکم پیاده راهه
شوخی دنیا با ماها بامزه نی آب هم رسید
خاکو رو قبر بریز راحت بشیم
من قربانی موج دریام به فردا متعلقم
پرواز کن پرواز تا هرجا
با فریاد ببرا نهنگا تو دریا
پلنگا تو صحرا
نترس تا سرافرازی
الله کمک حالته
بلند شو خواهش تورو به تابش نور خورشید بگو تا جواب بده
اون تشنه ی خواهش نیست می‌خواد به تو یاد بده پس
[همخوان]
سیاه و سفیده روزگارا
اما ماها بالاییم ، از اینجا پای شاهکارام
پیشرو یکی از پادشاهاست
وقتی ماه بالاست تو کارگاه باش راه با ما
امروز طلایی آسمون ، تو قوانین ماه بمون
هر آینه یه رازه توش ، خورشید

[پایانی]
آ
ممکنه کتابای زیادی تو زندگیت ورق بزنی
ولی وقتی خودت یه کتابی بنویسی
اون کتاب ورق زدن داره